معنی جبه وخرقه
حل جدول
فرهنگ معین
(جُ بِّ) [ع. جبه] (اِ.) جامه گشاد و بلند که بر روی جامه های دیگر پوشند.
گویش مازندرانی
جعبه، الونک کوچک
فرهنگ فارسی هوشیار
جامه گشاد و بلند که روی جامه های دیگر بتن کنند
فرهنگ فارسی آزاد
جُبَّه، جامه گشاد و بلند که روی جامه های دیگر میپوشند، زِره... (جمع:جُبَب -جِباب)،
فرهنگ عمید
فارسی به عربی
عباءه
واژه پیشنهادی
وت
لغت نامه دهخدا
توبی جبه. [؟ ج ُب ْ ب َ / ب ِ] (اِ مرکب) این کلمه در دیوان البسه ٔ نظام قاری آمده و در فرهنگ لغات با علامت استفهام معنی نشده است ولی از شواهد چنین برمی آید که نوعی پوشش آستردار باشد: ابرو از محراب سجاده و بینی از ترکی توبی جبه. (نظام قاری ص 134). و کنگره ٔ زنان توبی جبه و پیشک و کشتی گیران نمد. (نظام قاری ص 154).
سپهبد یکی توبی جبه ای
که ابریشمین بود و هم پنبه ای.
نظام قاری (دیوان البسه ص 175).
رجوع به توبی شود.
معادل ابجد
921